شله زرد
– من زن غمگینی نیستم آقا! من فقط گاهی کمی غصه دارم و دلم می خواهد گریه کنم. غصه داشتن و گریه کردن دلیلی بر غمگین بودن که نیست، هست آقا؟ من خو..
شله زرد
من زن غمگینی نیستم آقا!
من فقط گاهی کمی غصه دارم و دلم می خواهد گریه کنم. غصه داشتن و گریه کردن دلیلی بر غمگین بودن که نیست، هست آقا؟
من خودم از مادربزرگم شنیدم گریه صفای قلب است. آدمی که گریه نکند، انگار دل ندارد. برای همین است که من هر وقت گریه ام بگیرد، مانع اش نمی شوم. آدمی باید گریه کند. زن باید گریه کند و شما هم باید گریه کنید آقا!
می گویید چرا غصه می خورم؟ باید بگویم چرا غصه نخورم ..؟
آدم باید غصه بخورد که بعدها قدر همه چیز را بداند
زندگی با همه این تناقض هایش قشنگ است
من زن غمگینی نیستم آقا .. من هنوز فکر می کنم یک روزی گل های قالی واقعی می شوند و با احتیاط روی شان قدم برمی دارم، فکر می کنم روزی داستانی می نویسم که آمنه با یارش رفته ونیز، عطیه کل دنیا را با دوچرخه رکاب زده و عروس مرضیه خانم، بچه اش شده تا شوهرش زن جدید نگیرد
من زن غمگینی نیستم .. فقط گاهی اندوه به لحظه هایم گره می خورد و با صدای کمانچه کلهر بغض می کنم و برای هزار مسافر از راه نرسیده چای عطردار دم می کنم
من زن غمگینی نیستم و دلم غنج می رود برای لباس های گلدار و دامن پرچین .. من زن غمگینی نیستم اما بارها برای اسکارلت بر باد رفته گریه کرده ام و برای مرد فیلم کازابلانکا غصه خورده ام
من زن غمگینی نیستم آقا
من فقط گاهی غصه دارم، گریه می کنم، کتاب می خوانم، نامه می نویسم، فیلم می بینم، قیصر می خوانم و به این فکر می کنم که کاش شما فرق بین یک زن غمگین را با زنی که وقت های لازم غصه می خورد و گریه می کند را می دانستید