بال تند ولیمویی

– کباب

بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - کوک‌برگر

بال تند ولیمویی


کوک‌برگر
بال تند ولیمویی

(از دسته ی کباب)

مواد لازم برای تهیه بال تند ولیمویی برای 6 نفر

  • مواد اصلی
  • بال مرغ 16-12 عدد
  • سس سویا 4 قاشق غذا خوری
  • آبلیمو 2 قاشق غذا خوری
  • سس تند 1 قاشق غذا خوری
  • پاپریکا 1 قاشق غذا خوری
  • پودر فلفل قرمز 1 قاشق چای خوری
  • آویشن 1 قاشق چای خوری
  • پودر سیر 1/2 قاشق چای خوری
  • پرک فلفل قرمز 1/4 قاشق چای خوری
  • پوست لیمو ترش رنده شده 1 قاشق چای خوری

نکته های مهم برای تهیه بال تند ولیمویی

بهتره از اول همه مواد رو با بالها مخلوط کرد و مدت 4-5 ساعت در یخچال گذاشت بعد هم کباب کرد! به سبک ایرانی

طرز تهیه بال تند ولیمویی

1. بالهارو با مخلوط سسها و آبلیمو و 2 قاشق از مخلوط ادویه ها در کیسه می ریزیم و حداقل نیم ساعت در یخچال میگذاریم تا طمع بگیرند.

2. بعد از اینکه بالها مزه دار شد فر را با دمای200 درجه سلسیوس روشن می کنیم.

3. بالهارو در سینی فر در یک لایه می چینیم طوری که پوست آن به سمت بیرون قرار گیرد و به مقدار لازم مخلوط ادویه روی اونها می پاشیم و رنده پوست لیمو روشون می ریزیم.

4. به مدت 20-25 دقیقه تا زمانی که پوست بالها برشته بشه در فر می پزیم.

5. اگر لازم دونستید یکبار بالهارو برگردونید تا زیرشون هم برشته بشه

تصاویر تزئینات بال تند ولیمویی

بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - بال تند#لیمویی - فاطیما
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - گندم
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - Shivaaaa
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - طعمش واقعا عااااااااالی بود ...ممنونم کلیپ برگر جونم ...عاشقتم - Maryam_ima
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - همیشه آتیش بهتر از فر میشه - رضوان
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - سلام مهربونانمیدونم چطور ازتون تشکر کنم بخاطر اینهمه لطف و انرژی مثبت،💋💋💋💋💙 من عادت داشتم هرکس میومد دم خونم چه زمانی که دستم تنگ بود وچه وضعم خوب بود حتما کمک میکردم میگفتم نباید نا امید بره،یه مقدار پول برداشتمو یه چادر انداختم سرمو رفتم دم در اونزمان آیفون تصویریم نبود،دروباز کردم اول نشناختم یکم دقت کردم خشکم زد کریم نامرد بود،سلام کرد گفت ماهی خوبی،تکیه دادم به دیوار نمیدونستم باید چکار کنم،یه لحظه اومد طرفم با تمام قدرت محکم درو بستم ولی پاش لا در بود،گفت نکن اومدم حرف بزنم اومدم دخترامو ببینم،دوباره دروباز کردمو محکم تر بستم ایندفعه نتونست پاشو بزاره ودر بسته شد،میزد به در والتماس میکرد تمام زندگیم باش از روز اول آشنایی تا روزی که رفت ازجلو چشمم رد شد،گفت ماهی،ماهرو بخدا زمین وزمانو گشتم تا پیدات کردم،بزار دخترا رو ببینم،دیدم داره آبروریزی میکنه هی میزنه به در وبا صدابلند حرف میزنه درو باز کردم گفتم منو از کجا پیدا کردی گفت رفتم محله سابق از اینو اون پرسیدم گفتن فلان بیمارستان کار میکنی رفتم اونجا انقدر دروغ سرهم کردم گفتم داداششم وتازه اومدم ایران ادرستو گرفتم،با همون حالت لوده همیشگی گفت جدی تو پرستارشدی یا اونجا لگن ریزی من اومدم دوباره با من زندگی کنی،حالا اینجا چکار میکنی زیر زمین اینجا رو اجاره کردی،تو دلم بهش خندیدم بدبخت باورش نمیشد من به جایی برسم بس که تو زندگیم توسری خوردم از خودشو اطرافیانش فکر میکرد تا ابد همونطوری میمونم.گفتم اره خوندم پرستارم اینجام خونمه خونه شوهرمه،دیدم صورتش رنگ به رنگ شد،میدونست من هیچوقت شوخی نمیکنم ولی باز گفت مسخره بازی درنیار،گفتم حقیقته لباشو فشار میداد روهم ودستاشو مشت کرده بود وحرص میخورد.گفتم تو فکر کردی من بعد تو عزا گرفتم غیابی طلاق گرفتمو درس خوندمو حالام ازدواج کردم بعد از ده سال بی خبری اومدی تازه میخوای لطف کنی بزاری باهات زندگی کنم.گفت خوب نشد تماس بگیرم نشد برم کویت از را ترکیه با بدبختی وچسبیدن زیر کامیونا واتوبوساخودمو رسوندم اروپا اونجام گرفتنم و...تند تند حرف میزد واز بدبختیاش میگفت داشت دست وپا میزد خودشو توجیه کنه،گفتم دیگه برام گذشته ها وتو مهم نیستی ،ولی فقط یک کلمه میگم خودتو به اون راه نزن تو میتونستی از یه طریقی مارو باخبر کنی که کجایی وچکار میکنی تو خیالت راحت بود که ماهرو بدبخت وبی صدا میشینه منتظرت تا ابد،حالا هم برو همونجا که بودی ودرو بستم صداشو میشنیدم که با عصبانیت مشت ولگد میکوبه به دیوار.رفتم بالا مادرشوهرم گفت اینهمه وقت کجا بودی،جریانو سریع گفتم،گفتی وای خوب کاری نکردی اینطور تندی کردی نره دخترا رو برداره وای به اینش فکر نکرده بودم .سریع حاضر شدم ودوان دوان رفتم بیرون تو را همش نگاه میکردم ببینم کریم پشت سرم نیومده باشه ولی خداروشکر نبود چهارتا دخترا رو برداشتم وبرگشتم هی مدام میپرسیدن چرا اومدی بدنبالمون چیزی شده محبوبه زاییده گفتم نه بعدا میگم رسیدیم خونه دو دل بودم بگم یا نه آخرش به مااهرخ ومهشید جریانو گفتم ،قیافه هاشون دیدنی بود هم خوشحال شدن هم ناراحت نمیدونستن چکار باید بکنن،هانیه وهستی دخترای حاجی رفتن گوشه مبل کز کردن گفتن حالا چی میشه شماها میروید دیگه،گفتم نه چیزی نمیشه فقط خواستم بگم چه خبره حواستون باشه یه وقت اگر کریم اومد سراغتون محلشو نزارید اون الان مثل مار زخمیه ممکنه هر کاری بکنه.دخترای خودم گفتن وای مامان این چه حرفیه بابا که هیولا نیست.شب شد وحاجی اومد اونزمانا هنوز موبایل همگانی نشده بود،باید صبر میکردیم تا طرف بیاد وخبرا رو بدیم،جریانو گفتم بهش گفتم نمیدونم چرا زندگیم مثل یویو میمونه تا میرم بالا باید دوباره سقوط کنم تا خوشم یه ناخوشی میزنه تو کاسه کوزه ام،گفت خودتو ناراحت نکن دخترا رو با آژانس میفرستیم برن وبیان،اگرم اومد با ملایمت به حرفاش گووش بده تا جری نشه اگرم خواست دختراشو ببینه با نظارت خودت باشه.یه چندروزی نیومد ولی من تو هول واظطراب بودم،بعد یک هفته اومد وگفت من قبول دارم کارم اشتباه بوده ولی الان دخترامو میخوام ببینم وحرف بزنم،بیان بریم پارکی رستورانی جایی حرف بزنیم گفتم تنها نمیشه منم میام،قرارشد بریم حیاط هتل عباسی بشینیم به حاجی خبر دادم ورفتیم.کریم اومد دخترا خیلی ذوق کردن پریدن بغلشو گریه وزاری وباباجون بابا جون به هر حال پدرشون بود با تمام ستمایی که کرده بود، در کمال تعجب کریم برامون چای وکیک سفارش داد،من که کاملا متحیر شدم.مدام دختراسوال پیچش میکردن درمورد جایی که هست وکارشو... کلی حرف زد وگفت الان اقامت گرفته تو کار تخریب ساختمانهای قدیمیه وبا یه اکیپ کار میکنه ودرامدش خوبه ،البته اینطور که میگفت خیلی بدبختی کشیده وهزارتا بلا سرش اومده تا به اینجا رسیده،من که دلم نمیخواست ریختشو ببینم صندلیمو رو به حوض وگلا گذاشته بودم ولی خوب گوشم میشنید گاه گاهی وسط حرفا هی میگفت ماهرو جان بازم چای بیارن برات ماهرو جان یه چیزی بخور ، خیلی چیزا دستم اومد مدتها رفته بود پیش مشاور اونجا ومشکل خساستشوتا حدود زیادی کنترل کرده بود،با یه پیرزن ازدواج کرده بود تا اقامت بگیره،با دو سه نفر دیگه هم بوده تا آخرش به این نتیجه رسیده بیاد دو باره سراغمون وهیچکی زن وبچه خود آدم نمیشه،خلاصه دوراشو زده بود ودرنهایت یاد ما افتاده بود - رامتین
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - دوستان عزیز کمک برنجم رو تو قالب گذاشتم دم کشید نمیدونم چرا موقع برگردوندن اینطور شد - Hasti
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - عالیه حرف نداره - Somaye72
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - سلام بال مرغ پخته و سرخ شده با دورچینی از سبزیجات - غذااا
بال تند ولیمویی
بال تند ولیمویی - بانمک وابلیمووکره وزردچوبه مزه دارش کردم بعددرون ملکروفربه مدت یک ساعت وبادرجه 180درجه گذاشتم - مامان عسل وارسام

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی:

سوالات متداول

ببحشسدمرغ کامل وبایدآب مزکردگذاشت فر یاهمون بدون پخت؟

✅ باید آب پز کنی.

نظرات کاربران

مهرشید =Mehrshid — چهارشنبه، ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۶
برای افرادی که از مزه ترش خوششون میاد خوبه



و من خیللییی دوس داشتم
زهرا — جمعه، ۲۸ تیر ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۹
عالیه
asal — چهارشنبه، ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۲
محشره
سمانه — سه‌شنبه، ۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۸
ببخشیدمرغ کامل ودستدرپختشومیشه بدین چاشنیاش چیه
سمانه — سه‌شنبه، ۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۷
ببحشسدمرغ کامل وبایدآب مزکردگذاشت فر یاهمون بدون پخت؟
Ali eshgh man — چهارشنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۸
باید آب پز کنی
سمانه — سه‌شنبه، ۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۴
به به چه خوشمزه🙂🙂
سمانه — سه‌شنبه، ۲ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۴
به به
سمیه — جمعه، ۹ آذر ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۰
منم بال مرغ خیلی دوست دارم به خصوص داخل سوپ باشه
انگشت آشپزی — شنبه، ۲ تیر ۱۳۹۷ - ۲۱:۰۰
میگن بال مرغ سمی است!
Ali eshgh man — چهارشنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۹
نخیر نیست فقط میگن باید سر بال رو ببری
asal — چهارشنبه، ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۲
😅کی میگه؟
ملینا — شنبه، ۳۰ تیر ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۸
اره اخه منم شنیدم
g.a — شنبه، ۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۹
★★★★★★★
زهرا دشتی — پنجشنبه، ۲۰ مهر ۱۳۹۶ - ۰۲:۰۱
وااااییی دهانم اب افتاد افرین به کارعالیتون
ندا بانو — جمعه، ۲۴ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۶:۲۷
واااااااای من عاشق بال مرغم
رضا — پنجشنبه، ۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۶:۴۵
عالی بود خیلی عالی بود ممنون
Arezoo — پنجشنبه، ۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۰۲:۳۰
خوب بود...و سریع آماده شد...
roya — پنجشنبه، ۱۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۶
ابلیمونمیزاره گوشت بپزه گوشت روجمع میکنه وسفت میتونیدبجاش موقع سرو ازلیموترش تازه استفاده کنید
اکرم — شنبه، ۲۴ تیر ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۲
نشنیدم در مورد مرغ
maryam_ima — جمعه، ۲۴ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۶
طعمش بی نظیر بود ممنون کلیپ برگر جونم
reza — جمعه، ۲۷ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۸
سس سویا ازکجا بیاریم
حدیثه،محدثه، — پنجشنبه، ۲۵ تیر ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۵
خوب بود
امین — جمعه، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۱
خیلی آسان بود
عایرضا علیرضا — سه‌شنبه، ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۵
خوبه
afsaneh — سه‌شنبه، ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ - ۲۰:۳۵
خیلی عالیه
فاطمه میری — سه‌شنبه، ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۲
سلام خیلی عالی
Farzan — پنجشنبه، ۲۰ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۴
khosh maze bud
رسپینا — دوشنبه، ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۹
دوسش دارم!!
Angel — دوشنبه، ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۹
من عاشقششششششم
علی جانش — چهارشنبه، ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۵
خیلی ممنون
زهرا — جمعه، ۱۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۲
aliiiiiiiiiiiii
باران — یکشنبه، ۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۹:۵۷
خوبه
mani — جمعه، ۲۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۳
kheyli khube
شكموووو — دوشنبه، ۲۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۰
عاليه
fateme akbari — دوشنبه، ۲۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۱
خوب بود
اتنا — پنجشنبه، ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۸
باید واقعا خوب باشه انشاالله فردا جمعه به بابام بگم وسایلشو اماده کنه بپزه،قیافش که واقعا خوش مزست