آبگوشت زمستانی

– یه یادگاری از مادربزرگا برا تداوم رنگ وخوشمزگی سفره ها..

آبگوشت زمستانی - سلویٰ

آبگوشت زمستانی


یه یادگاری از مادربزرگا برا تداوم رنگ وخوشمزگی سفره ها

مواد لازم برای تهیه آبگوشت زمستانی برای 4 نفر

  • مواد اصلی
  • پیاز متوسط ۱ عدد
  • گوشت پخته شده ۴ تکه کوچک
  • کره ۲۵ گرم
  • آب ۳ لیوان
  • آلو یا آلوچه خشک ۵ عدد
  • به (خردشده) ۲ تکه
  • نخود پخته ۱/۲ پیمانه
  • گوجه فرنگی (خشک شده) ۳/۴ پیمانه
  • سیب زمینی کوچک ۳ عدد
  • زردچوبه ۱ قاشق چای خوری
  • رب گوجه ‌فرنگی ۱ قاشق غذا خوری
  • نمک به مقدار لازم

نکته های مهم برای تهیه آبگوشت زمستانی

اگه کره ندارین با روغن جامد یا مایع درست کنین..

آلو های درشت برا این آبگوشت مناسبترن وخوشمزه ترش میکنن

مقدار گوجه خشک به سلیقتون بستگی داره..

بعضیا به این آبگوشت قیصی(زردآلوی خشک شده) اضافه میکنن من دوست نداشتم نریختم..شما دوست داشتین دو تا بندازین..

تو مرحله خوردن ،حتما مواد گوشتی رو کلا بکوبین ..

قدیما از به نیمه خشک برا این آبگوشت استفاده میکردن من یدونه به رو چهار پنج قاچ میکنم ومیذارم فریزر..واز همون استفاده میکنم..

گوشتمونم تو عکس اونجوری بزرگ افتاده یه گوشت استخوندار بود همین..

نونیم که برای تلیت کردن آبگوشت استفاده میکنین خشک باشه خوشمزه تره

طرز تهیه آبگوشت زمستانی

1. گوشت رو بذارین بپزه به هر مدلی که امتحان کردین..من بعد شستن گوشت با یه پیاز بزرگ میذارم رو شعله کم تا بپزه..وآلوها رو توی آب گرم خیس کنین..

2. توی یه قابلمه ی متوسط کره رو بندازین تا آب بشه...پیاز ریز خرد شده رو بهش اضافه کنین وتفت بدین برا اینکه کره نسوزه یکی دو قاشق روغن مایع بهش اضافه کنین

3. بعد شیشه ای شدن پیازها گوشت پخته شده رو با آبش +آلوی خیس خورده +نخود پخته +گوجه خشک +به خرد شده +نمک +زردچوبه +ویکی دو لیوان آب گرم رو بریزین تو قابلمه ودرشو بذارین ومنتظر باشین بجوشه...بعد جوشیدن زیرشو کم کنین تا موادتون کامل بپزن..

4. حدود یکساعت بعد آبشو چک کنین وسه تا سیب زمینی پوست گرفته ورب رو به آبگوشتتون اضافه کنین وزیرشو زیاد کنین تا کامل بجوشه و دوباره زیرشو کم کنین تا با حرارت کم بپزه وبه اصطلاح جا بیفته.. وتمام🤗

تصاویر تزئینات آبگوشت زمستانی

آبگوشت زمستانی.. با یه کپشن آبگوشتی - نازی عموزاده پدر بود و ما عم قیزی صدایش می کردیم. از آن فامیل هایی که در سال، چند بار بیشتر رفت و آمد نمی کردیم. یکی دو بار پاییز و زمستان، برای شب نشینی دور هم جمع می شدیم. دید و بازدید عید جای خود داشت. مادر، هر زن و شوهری خیلی به هم می آمدند می گفت: دیزی گر خورده درش رو پیدا کرده. یعنی در و تخته جور شده اند. مثل پیرمرد و پیرزنی که چند کوچه آنطرف تر بودند. آب از دستشان چکه نمی کرد. برای وسیله ای، چیزی اگر در خانه شان می رفتی، پیرزن، گوشه لچک را به دندان می گرفت و می گفت: نداریم، تمام شده، یا چیزی شبیه به همین؛ اکثرا شوهر ملحق می شد و با آب و تاب بیشتر ادامه می داد: نداریم، از شانس تو تموم شده، دیروز می اومدی بود! مادر که حرف دیزی می زد، برای اینکه بخندد می گفتم: ناصر گر خورده نازی رو پیدا کرده! بعضی وقتها هم برعکسش را می گفتم. بار اول خندید و حرفم را برای پدر تکرار کرد. پدر هم کم پیش می آمد به موضوعی بخندد، قهقه زد و گفت: تخم جن! عروسی نازی خیلی کم رنگ یادم مانده، کوچک بودم، فکر می کنم هفت هشت ساله، طوری که دو سه روز عروسی را با بچه های هم و سن و سال مشغول بازی بودیم، آنقدر سرگرم که گاهی یادمان می رفت ناهار و شام بخوریم. عصر روز آخر، وقتی عروس رفت، گریه خواهر کوچکتر نازی یادم مانده. تعجب کردم؛ از مادر پرسیدم: پروانه چرا گریه می کنه؟ چی شده؟ مادر گفت: نازی میره خونه شوهر، تنها میشه، دلتنگی می کنه. مادر از جیب ژاکتش لقمه گوشت را درآورد و داد دستم، از چشمانش معلوم بود خودش هم کمی بغض کرده. بعد از عروسی اخلاق و رفتار نازی زنانه تر شد و کم کم وارد دنیای زنهای شوهر کرده شد. یکی از تغییراتش صدا زدن پدر بود که مثل قبل نبود و صدا می زد: عم اوغلی؛ و یکی هم اینکه، چند بار به مادر گفته بود با آنها هم رفت و آمد کنیم. می خواست  مستقل جلوه کند. زمستان داشت می آمد و شب نشینی های فصلی شروع می شد. برای شروع رفت و آمد با تازه عروس، اول باید پاگشا می کردیم و همین شد که چند شب مانده به چله، ناصر و نازی برای شام دعوت شدند. شب مهمانی خانه گل آب مالیده و تمیز، در و پنجره دستمال کشیده، کرسی مرتب، و چراغ توری هم روی کرسی روشن و آماده بود. بوی آبگوشت هم می آمد. کنج دیوار، گربه خاکستری پشمالو، با حالت مچاله کز کرده بود و انتظار استخوان آخر شام را می کشید. مانند هر بار که مهمان داشتیم پدر در حیاط را باز گذاشته بود، با اینحال وقتی صدای کوپه دروازه آمد، داداش رحمت کفشها را با عجله، لنگه به لنگه پا کرد و رفت استقبال کند. با یاالله یاالله گفتن وارد اتاق شدند. ناصر با پدر طرف بالای کرسی نشستند، مادر و نازی روبروی هم، من و رحمت سمت پایین. از تعجب دهانم باز مانده بود. انتظار اینکه نصرت هم قد داداش رحمت باشد را نداشتم. کم مانده بود پقی بزنم زیر خنده. نصرت تا شانه های نازی قدش بود. خودم را کنار مادر کشاندم که او هم بداند! ولی با نیشگونی که از پایم گرفت، فهمیدم باید ساکت باشم.. بعدها هر وقت مادر از دیزی و در مثال می زد یاد قد و قواره ناصر و نازی عم قیزی می افتادم و می گفتم: مثل.. زندگی نصرت و نازی چهار پنج  سال بعد به دعوا و مرافعه کشید. البته نه اینکه یکباره باشد، نه؛ آرام آرام. از پچ پچ های جمع زنانه شروع شد و رسید بجایی که همه از بزرگ و کوچک دانستند نازی بچه دار نمی شد و مشکل از اوست.  ناصر انتظار بچه داشت. به قول مادر: زندگی بدون بچه سوت و کوره! همه به شوهر حق می دادند! به پیشنهاد و وساطت بزرگترها چند بار راه دکتر و دوا و حتی جادو و جنبل هم در پیش گرفتند ولی به هر دری زدند نشد که نشد. طلاق نازی تا مدتها نقل دهان همه بود. به سال نکشید، ناصر سور و سات عروسی راه انداخت و دوباره داماد شد، روی دروازه در لباس دامادی، خیلی سرمست و خوشحال نشان می داد. اورکت دامادی همان قبلی ، ولی کت و شلوارش نو بودند. سیب که از بالا می انداخت، نیشش تا بناگوش باز می شد. نازی هم سال بعد، زن غریبه شد و رفت. حالا سالها از آن روزها می گذرد. نصرت دمساز روزگار شده و خودش را مشغول بزازی کرده. نازی هم گاهی با شوهر و  بچه هایش در عروسی  و عزا آفتابی می شود.. مادر هنوز هم اعتقاد دارد دیزی غلت می خورد و درش را پیدا می کند بالاخره یلدای پیج منم تموم شد🤗🤭 وبسلامتی زمستون اومد اونم با یه آبگوشت. دوست داشتین سر بزنین 👇👇 آبگوشت زمستانی یدنیا ممنون بابت نگاهتون..پیامتون..سرزدناتون.. 🌹🌹🌹🌹🌹⁦❤️⁩🌹🌹🌹🌹🌹 - سلویٰ
آبگوشت زمستانی - درود برهمگی 😙 - یاسین

سوالات متداول

سلام عزیزم . شب بخیر . یک سوال داشتم چند روزطول می کشه تادستورا تایید بشن ؟

✅ بستگی داره یکی دو ماه یا چند هفته.

نظرات کاربران

ساناز — یکشنبه، ۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۲:۲۶
عالی
مelha — دوشنبه، ۲۹ دی ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۶
👌👌
Koorosh9 — یکشنبه، ۲۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۶
سلام
لطفا من رو دنبال کنید
تازه وارد هستم می خوام دستور پخت بزارم
نیایش96 — شنبه، ۲۷ دی ۱۳۹۹ - ۰۰:۴۸
بیست
نازنین ملیکا — دوشنبه، ۲۲ دی ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۹
مثل همیشه عالیه🌹🌹👌👌👌👌
مامان هستی — یکشنبه، ۲۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۷
😍😍
مامان هستی — یکشنبه، ۲۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۷
به به
مامان ثمین — یکشنبه، ۲۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۶
به به
سارا — پنجشنبه، ۱۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۴
امروز مث دستور شما پختم
عالی شد
افسانه — چهارشنبه، ۱۷ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۷
مثل همیشه عالی
کیاناوآوینا — چهارشنبه، ۱۷ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۲۱
تبریک عزیزم اولین.دستور پخت پیج جدید
ندا کلوچه☕ — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۱
عششششقی. 😍 ♥️ 🍃
sajede — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۸
من داخلش مرزه، زیره سبز و زیره سیاه هم میریزم
مامان امیرعلی — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۷
به به نوش جونتون‌.عالییه
ستاره و سارا — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۰۱:۱۶
چه عکس زیبا و دلبری
روژان — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۰۰:۵۱
سلام عزیزم . شب بخیر . یک سوال داشتم چند روزطول می کشه تادستورا تایید بشن ؟
ندا کلوچه☕ — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۱
بستگی داره یکی دو ماه یا چند هفته
روژان — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۱
مرسی ندای آلوچه و کلوچه خودددددم .
مامی مهستی،مهیاس — دوشنبه، ۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۷
چه عکس زیبایی هم داره😍🥰
مامی مهستی،مهیاس — دوشنبه، ۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۶
ای جان اولین دستورتونو عشق است
ندا کلوچه☕ — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۱
های✋✋✋
مامان بهرام — دوشنبه، ۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۵
عالی عزیز ترین 👌🌻
سحرسالاری — دوشنبه، ۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۴
عالیه عزیزم ❤️❤️دوستان به پیج منم سر بزنید من یه عکاسم که عاشق آشپزیه ❤️❤️❤️
سحربانوی شمالی — دوشنبه، ۱۵ دی ۱۳۹۹ - ۰۱:۱۰
نوش جان عزیزم عالیه😍😍😍😍😍😍
مامان رادین — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۵
دستت طلابانوبابت دستورپخت بی نظیرت❤❤❤
Bₐₙₒₒ — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۷:۱۸
نوش جان...
~fatemeh~ — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۶
عالییییه عزیزم 👌👌👌
Parvin siadati — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۹
واییی تو بهترینی 😉👍🏻❤️
لیلا — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۶
عالی خوشحالم عزیزم.موفق باشی بانوی خوشقلب
nora21 — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۰
عالیه عزیز دلم😋😋😋😋
نازنین ملیکا — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۴
اولین دستور پخت از پیج جدید مبارک👌👌🌹🌹🌹🌹
leila sadri — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۱
سلام سلوی جان ، خوشخالم دوباره برگشتین ، خیلی ناراحت شدم اونجوری شد .
ندا کلوچه☕ — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۲
اره همه ناراحت شدیم عزیزوم والووو 😗
♡Farzandokht♡ — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۰
عالیه سلوی جان انشاءلله که این پیجتون هم مثل پیج قبلی بدرخشه.
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
ندا کلوچه☕ — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۲
اححححسنتتتت 😂
عسلم مامان الینا — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۰
الهی آمین😊
سروش — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۳
‌نوش جان
روژان — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۱
به به عالیه ♥ چه دستور خوبی ♥
mhsa — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۷
عالییییه عزیزم
هانیه — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۹
سلام خداقوت 🌹 تا حالا اسمش رو هم نشنیده بودم👌👌👌
حسنا خانم — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۵
مثل همه دستورهای خوبتون عالیه
❤L.M.m❤ — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۱
چقدر هم عالی 👌👌
narges — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۰
عاالییی عزیز دلم
امیر — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۹
عالیه از کی تو صف بود
_fatemeh.85 — یکشنبه، ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۶
دستور پخت جدید با پیج جدید مبارک عزیزدلم😘❤️😍
ندا کلوچه☕ — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۲
خیارشوووورررررررر خوبی
_fatemeh.85 — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۲
عامو الحمدلله
فداتچم😘❤️😍
اولین کامنتومو عشقیدی😌😝
ندا کلوچه☕ — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۴
تو دستور پخت ها هم ول کن نیستیم
آروم نمیگیگیریم 😂😂😂😂😂😂😂😂
_fatemeh.85 — سه‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۹
از بیش فعالیه🙄🤪🤣