مرغ سرخ کردن ربی

– سلام دوستان آبجی های خوشگلم الان غروب نزدیک اذونه شما رو به حق عزیز زهرا التماستون میکنم پای نمازتون وقت دعا کردنتون دلتون شکست برام دع..

مرغ سرخ کردن ربی
مرغ سرخ کردن ربی - تقدیر

مرغ سرخ کردن ربی


سلام دوستان آبجی های خوشگلم الان غروب نزدیک اذونه شما رو به حق عزیز زهرا التماستون میکنم پای نمازتون وقت دعا کردنتون دلتون شکست برام دعا کنید دل شماها پاکا بلکه خدا حرف شماها رو گوش بده که من هر چه زودتر برم خونه خودم از وضع زندگیم بیش از حد خستم خیلی سخته جایی باشی که نه پای رفتن داری و نه دل موندن افسردگی نگیرم خوبه که گرفتم فک کنم حالم بده برام دعا کنین چون وقتی مادر خونه زن خونه حالش بد باشه زندگی در جریان نیست به نظر من
داستانک
داشتم برگه های دانشجوهامو صحیح میکردم
یکی از برگه های خالی حواسمو به خودش جلب کرد

به هیچ کدام از سوال ها جواب نداده بود

فقط زیر سوال آخر نوشته بود: «نه بابام مریض بوده، نه مامانم، همه صحیح و سالمن شکر خدا. تصادف هم نکردم، خواب هم نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده. دیشب تولد عشقم بود. گفتم سنگ تموم بذارم براش. بعد از ظهر یه دورهمی گرفتیم با بچه ها. بزن و برقص. شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم. بعد گفت: بریم دربند؟ پوست دست مون از سرما ترک برداشت ولی می ارزید. مخصوصن باقالی و لبوی داغ چرخی های سر میدون. بعدش بهونه کرد بریم امامزاده صالح دعا کنیم به هم برسیم. رفتیم. دیگه تا ببرمش خونه و خودم برگردم این سر تهرون، ساعت شده بود یک شب. راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم. یعنی لای جزوتم باز کردما، اما همش یاد قیافش می افتادم وقتی لبو رو مالیده بود رو پک و پوزش. خنده ام می گرفت و حواسم پرت می شد. یهویی هم خوابم برد. بیهوش شدم انگار. حالا نمره هم ندادی، نده. فدا سرت. یه ترم دیگه آوارت میشم نهایتش. فقط خواستم بدونی که بی اهمیتی و این چیزا نبوده. یه وقت ناراحت نشی.»
چند سال بعد، تو یک دانشگاه دیگر از پشت زد روی شانه ام.گفت:
 «اون بیستی که دادی خیلی چسبید»

 گفتم: «اگه لای برگه ات یه تیکه لبو می پیچیدی برام بهت صد می دادم بچه.»

 خندید و دست انداخت دور گردنم. گفت: «بچمون هفت ماهشه استاد. باورت میشه؟»

عکسش را از روی گوشیش نشانم داد. خندیدم

گفت: «این موهات رو کی سفید کردی؟ این شکلی نبودی که.»

 نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط. نشست کنارم. دلم میخواست براش بگویم که یک شبی هم تولد عشق من بود که خودش نبود، دورهمی نبود، نایب نبود، دربند نبود، امامزاده صالح نبود،

فقط سرد بود

برای نمایش همه ی غذاهای کانال تقدیر اینجا کلیک کنید

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی: