چیپس و شامی

– ❤سلام دوستان گلم❤ اینم از چیپس و شامی که خودم درست کردم. لایک و فالو یادتون نره😉 آن روز ها رفتند آن روز های خوب آن روز های سالم سرشار ..

چیپس و شامی
چیپس و شامی - ☆مینو☆

چیپس و شامی


❤سلام دوستان گلم❤
اینم از چیپس و شامی که خودم درست کردم

لایک و فالو یادتون نره😉

آن روز ها رفتند

آن روز های خوب

آن روز های سالم سرشار

آن آسمان های پر از پولک

آن شاخسار های پر از گیلاس

آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچک ها به یکدیگر

آن بام بادبادک های بازیگوش

آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها

آن روز ها رفتند

آن روز هایی کز شکاف پلک های من آواز هایم چون حبابی از هوا لبریز می جوشید

چشمم به روی هر چه می لغزید

آن را چون شیر تازه می نوشید

گویی میان مردمک هایم

خرگوش نا آرام شادی بود

هر صبح دم با آفتاب پیر

به دشت های ناشناس جستجو می رفت

شب ها به جنگل های تاریکی فرو می رفت

آن روز ها رفتند

آن روز های برفی خاموش

کز پشت شیشه در اتاق گرم

هر دم به بیرون خیره می گشتم

پاکیزه برف من چو کرکی نرم

آرام می بارید

بر نردبان کهنه ی چوبی

بر رشته ی سست طناب رخت

بر گیسوان کاج های پیر

و فکر می کردم به فردا آه

حجم سفید لیز

با خش خش های چادر مادربزرگ آغاز می شد

و با ظهور مغشوش او در چارچوب در

که ناگهان خود را رها می کرد در احساس سرد نور

و طرح سرگردان پرواز کبوتر ها در جامه های رنگی شیشه

گرمای کرسی خواب آور بود

من تند و بی پروا

دور از نگاه مادرم خط های باطل را

از مشق های کهنه خود پاک می کردم

چون برف می خوابید

در باغچه می گشتم افسرده

در پای گلدان های خشک یاس

گنجشک های مرده ام را خاک می کردم

آن روز ها رفتند

آن روز های جذبه و حیرت

آن روز های خواب و بیداری

آن روز ها هر سایه رازی داشت

هر جعبه سر بسته گنجی را نهان می کرد

هر گوشه صندوق خانه در سکوت ظهر

گویی جهانی بود

هر کس ز تاریکی نمی ترسید

در چشم هایم قهرمانی بود

آن روز ها رفتند

آن روز های عید

آن انتظار آفتاب و گل

آن رعشه های عطر

در اجتماع ساکت و محجوب نرگس های صحرایی

که شهر را در آخرین صبح زمستانی دیدار می کردند

آواز های دوره گردان در خیابان دراز لکه های سبز

بازار در بو های سرگردان شناور بود

در بوی تند قهوه و ماهی

بازار در زیر قدم ها پهن می شد کش می آمد با تمام لحظه های راه می آمیخت

و چرخ میزد در ته چشم عروسک ها

بازار مادر بود که می رفت با سرعت به سوی حجم های رنگی سیال

و باز می آمد

با بسته های هدیه با زنبیل های پر

بازار باران بود که می ریخت که می ریخت که می ریخت

آن روز ها رفتند

آن روز های خیرگی در راز های جسم

آن روز های آشنایی محتاطانه با زیبایی رگ های آبی رنگ

دستی که با یک گل

از پشت دیواری صدا میزد

یک دست دیگر را

و لکه های کوچک جوهر بر این دست مشوش،مضطرب،ترسان و عشق

که در سلامی شرم آگین خویشتن را بازگو می کرد

در روز های گرم دود آلود

ما عشقمان را

در غبار کوچه می خواندیم

ما با زبان ساده ی گل های قاصد آشنا بودیم

ما قلبهامان را به باغ مهربانی معصومانه

می بردیم

و به درختان قرض می دادیم

و توپ با پیغام های بوسه در دستان ما می گشت

و عشق بود آن حس مغشوشی که در تاریکی هشتی

ناگاه محصورمان می کرد

و جذبمان می کرد در انبوه سوزان نفس ها و تپش ها و تبسم های دزدانه

آن روز ها رفتند

آن روز ها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند از تابش خورشید پوسیدند

و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها

----
در ازدحام خیابان های پر هیاهوی بی برگشت

و دختری که گونه هایش را

با برگ های شمعدانی رنگ می زد آه

اکنون زنی تنهاست

اکنون زنی تنهاست

# فروغ فرخ زاد

تصاویر تزئینات چیپس و شامی

چیپس و شامی - تصویر 1 - ❤سلام دوستان گلم❤
اینم از چیپس و شامی که خودم درست کردم.
لایک و فالو یادتون نره😉

آن روز ها رفتند 

آن روز های خوب 

آن روز های سالم سرشار
.. - ☆مینو☆
چیپس و شامی - تصویر 1 - ❤سلام دوستان گلم❤ اینم از چیپس و شامی که خودم درست کردم. لایک و فالو یادتون نره😉 آن روز ها رفتند آن روز های خوب آن روز های سالم سرشار .. - ☆مینو☆

برای نمایش همه ی غذاهای کانال ☆مینو☆ اینجا کلیک کنید

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی: