ته انداز مرغ

– ته انداز مرغ..

ته انداز مرغ - نرگس

ته انداز مرغ


ته انداز مرغ

مواد لازم برای تهیه ته انداز مرغ برای 4 نفر

  • مواد اصلی
  • سینه مرغ یا ران مرغ 2 عدد
  • برنج 4 پیمانه
  • پیاز 1 عدد
  • زعفران به مقدار لازم
  • ادویه به مقدار لازم

نکته های مهم برای تهیه ته انداز مرغ

حتما باید قابلمه نچسب باشد

طرز تهیه ته انداز مرغ

1. ابتدا مرغ را با پیاز وادویه ونمک وکمی آب میپزیم

2. بعد برنجی که از قبل خیس کرده بودیم را پخته وآبکش میکنیم

3. حالا در یک قابلمه تفلون کمی روغن و زعفران ریخته ومرغ ها را به صورت دمر کف قابلمه میچینیم و برنج آبکش شده را کمی با قاشق لابه لای مرغها ریخته و حالا بقیه برنج را هم درون قابلمه میریزیم و خیلی کم با قاشق برنج ها را صاف کرده وفشار میدهیم تا یکدست شود

4. حالا قابلمه برنج را دم کرده و 3تا4دقیقه اول زیر برنج را زیاد کرده و بعد شعله را کم می کنیم تا حدود نیم ساعت و وقتی آماده شد، قابلمه برنج را در دیس دمر کرده و نوش جان می کنیم

تصاویر تزئینات ته انداز مرغ

ته انداز مرغ - سلام دوستان گلم ممنون از خوبیهاتون یه تشڪر ویژه هم از آبجیهای متعصبم زینب جان،آجی مرضیه و آجی فرانک و خانم آقا ابوالفضل عزیزم خودشون میدونن به خاطر چی😍 ته انداز مرغ با دستور نرگس جون من کتفای مرغ رو نیم پز کردم و گذاشتم ته ظرف و روش برنج ریختم،عالی بودش - تارا®®
ته انداز مرغ - سلام ⚘⚘⚘⚘ کرشمه😒 یکم دقت کنیم متوجه می شیم این دنیا کاملا منظمه. کوچیک و بزرگ دنیا بر اساس حکمت خدا خلق شده و هیچ چیزی بی علت نیست. آفرینش زن و مرد هم بخشی از حکمت خداست. این که زن و مرد به هم تمایل دارند هم کار خداست. و این که صدای زن ها اگه با ناز و کرشمه همراه بشه مردا رو جذب می کنه هم از خداست. حالا همین خدا به خانم ها گفته با ناز حرف نزنید، چون بعضی ها مریضن و دچار طمع می شن: فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض هوس انگیز حرف نزنید چون کسی که در دلش مرضی است به طمع می افتد (بخشی از آیه 32 احزاب) دوستای خوشگلم اینم پست آخر البته فعلا😀😀😀 منووو که میشناسید بدون کلیپ برگر میمیرم یهوووو دیدی فردا نت خریدم😎😎😎 یهووو دیدی یسال نخریدم😓😓😓😓😓 اصلا کاش نمیرفتم☹☹☹ اصلا کاش می آمدم 😒😒😒😒 اصلا چرا میرم 🤕🤕🤕 اصلا به چه حقی میگم که میخوام برم 😐 اصلا من کیم 😨 اصلا اینجا کجاست 😩 اصلا خودت برو😒😒😒 الان قشنگ کاری کردم که همتون بگید بروووووباباااااااادیگه اه😁😁😁😁😁 عاشقتونم بی شوخی یه مدت نمیخوام نت بگیرم ولی میام حتما میام فریبا آجی آش پشت پام یادتون نره بپزید🙁🙁🙁 نمک در نمکدان شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد 😢😢😢😢 شادووووووووو پیروووووووزباشید ⚘🌻⚘🌻 - مامان پریاورضا
ته انداز مرغ - درحسرت گذشته ماندن چیزی جز از دست دادن امروز نیست! تو فقط یکبار هجده ساله خواهی بود. یکبار سی ساله... یکبار چهل ساله... و یکبار هفتاد ساله... در هر سنی که هستی، روزهایی بی نظیر را تجربه می کنی چرا که مثل روزهای دیگر، فقط یکبار تکرار خواهد شد هر روز از عمر تو زیباست و لذتهای خودش را دارد، به شرط آنکه زندگی کردن را بلد باشی... ♥️♥️ - فاطمه بانو
ته انداز مرغ - از بس تو این روزای کم تحرک روغن کم میریزم همش چسبید. عموم خبر داد که اتاق پسر عموم آماده شده ، البته اتاق ساختن هزینه زیادی نداشت،کاه وگل رو مخلوط میکردن وبا پا میرفتن توش وگل رو اصطلاحا لگد میکردن ویه اتاق کاهگلی میساختن ،اونم با کمک مثلا بنای ده ولی زحمت اصلی رو خود پسر عموم یا هر پسری که میخواست زن بگیره میکشید بعدم یه در وپنجره چوبی نجار ده میساخت وتمام.ولی خوب زمان میبرد تا کاهگل خشک بشه ولی خشک شده ونشده میرفتن توش زیر یه سقف دیگه. یادمه خرداد بود وامتحانای کلاس اول رو داده بودم وکارم رفتن تو باغ بود وآویزون شدن از درختای آلبالو. که مادرم اومد پیش پدرم تو باغ وازش پول خواست که بره از وانتی که چهارشنبه ها دم سقا خونه وایمیستاد وپشتش پر بود از کاسه وکوزه وپارچه وحتی کفش ولباس برا خواهرم یه مقدار خرد وریز بخره وبهش سفارش چندتا وسیله بده برای جهاز خواهرم از شهر بیاره.@rbiazar نمیدونم چرا اهالی ده مابجز یه تعداد انگشت شماری، رسم نداشتن خودشون برن شهر ،فاصله ده ما تا شهر با ماشین فقط نیم ساعت بود ولی اغلب کسی نمیرفت حتی برا دوا ودرمان . منم تا دیدم مادرم پولو گرفت دویدم دنبالش که برم دم وانتی که برام حکم شهر فرنگ رو داشت. مادرم چند دست استکان ونعلبکی وقندان خرید وپارچه برای ملافه لحاف وتشک وسفارش کرد که چندتا پشتی وچراغ خوراک پزی و...برای سری بعد بیاره ویه پیش پرداختیم بهش داد. وبرگشتیم،قرار بود تا دوهفته دیگه خواهرم بره سرخونه وزندگیش ومادرم کاملا راضی وخوشحال بود از این وضع. تو اون فصل مادرم خیلی کار داشت ومدام باید میوه های مختلف رو خشک میکرد هم برای مصرف خودمون در زمستان و هم برای فروش. هفته بعد جهاز خواهرم از شهر رسید وهمه چی آماده بود،جهاز مفید ومختصر بود ولی همه چی نو وقشنگ بود وما از دیدنش ذوق میکردیم ولی خواهرم حتی نگاشونم نکرد. مادرم اینا با دایره وتنبک، پنجشنبه همه چی رو بردن وچیدن تو اتاقی که قرار بود اتاق خواهرم بشه.ودرو قفل کردن وبرگشتن در حالیکه قرار بود پنجشنبه بعد عروسی خواهرم باشه. صبح جمعه بلند شدیم وبا یه عده از زنای همسایه رفتیم توت بتکونیم برای خشک کردن.باغ زیاد بود وکوچه باغا باریک ودر اواسط این کوچه ها درهای کوچیک وکم ارتفاعی بود که باغبانا از اونجا میرفتن تو باغ برای آبیاری. مادرمم خواهرمو به زور بیدار کرد وگفت طوری غمباد گرفتی انگار بابات مرده مثلا هفته دیگه عروسیته.خواهرمم با اکراه بلند شد واومد. یه لشکر زن وبچه راه افتادیم از یه کوچه باغ باریک ودنبال هم ریسه شدیم ورفتیم به سمت باغ یکی از همسایه ها که تقریبا وسطای ده بود. من اون آخرا داشتم میرفتم وخواهرمم پشت سرم میومد یه لحظه دیدم خواهرم از یکی از اون دریچه هایی که برای آبیاری بود رفت داخل یه باغ،اون باغ کوچیک رو یه شهری خریده بود وهر دوهفته یه بار صاحبش از شهر میومد یکی دوساعت میموندن ومیرفتن وبقیه روزا خالی بود بجز مواقعی که میراب میرفت برای آبیاری،رفتم ببینم کجا رفت که دیدم درو بسته وپشتشم یه چیزی بود که نمیشد هلش داد.برگشتم پشت سر بقیه ،نمیدونستم چرا رفت ،تو دلم گفتم شاید دستشویی داشته حالا میاد،تمام مسیرو پشت سرم برگشتم ونگاه کردم ولی نیومد.رفتیم تو باغی که قرار بود توت بتکونیم.یه چادر خیلی بزرگ رو گرفتیم زیر درخت هر کس یه گوشه رو گرفته بود بچه ها هم میرفتن زیر چادر به مسخره بازی وتوت از رو زمین جمع میکردن ومیخوردن، کاری که اگه یه بچه شهری میکرد گدرش به بیمارستان می افتاد ولی خوب ما دستگاه گوارشمون عادت کرده بود،یکی از پسرام رفت رو درخت واشاره میکرد کدوم طرف بریم تا کارشو شروع کنه،رفتم پیش مادرم وگفتم آبجی آبجی رفت، مادرم مشغول حرف زدن وخندیدن با بقیه زنا بود وگوش نمیداد،دوباره بهش گفتم گفت برو بچه زود سر چادرو بگیر توتا حروم نشه،برای بار سوم گفتم بازم گوش نکرد وگفت وبرو اونطرفو بگیر ،منم گرفتم بعد گفت برو عقب عقبتر که یکدفعه از پشت افتادم توی جوی پر از گل وحسابی همه بهم خندیدن،منم لجم گرفت رفتم سینه دیوار نشستم تا گلا لباسم خشک بشه. حقیقتش میترسیدم از تو اون کوچه باغا بلند وباریک وخلوت برگردم ،آخه خیلی جای امنی نبود ،اغلبم زنا وقتی میخواستن از بین باغا رد بشن چندتا چندتا باهم وباکلی بچه میرفتن،چیزای خوبی از اتفاقایی که برای زنا و بچه ها قدیما تو اون کوچه ها افتاده بود نمیگفتن واز بچگیم مارو ترسونده بودن،ما فقط اجازه داشتیم تو کوچه های اصلی که عریض بود وخونه ها اونجا بود وشلوغ رفت وآمد کنیم.تازه منم که میخواستم برم باغ خودمون اول لب دیوار مینشستم وچند بار میگفتم بابا هوی هوی،وقتی بابام میگفت هوی هوی من اینجام میرفتم تو باغمون وگرنه دوباره برمیگشتم. @rbiazar یکی دوساعتی موندیم وهر کس دوتا سطل پر توت گرفت وبرگشتیم،اینکارو کل فصل توت انجام میدادیم چرخشی همه باغا میرفتیم هم سرگرمی بود وهم کار. وقتی برگشتیم خونه،مادرم فرستادم گوشه حیاط پشت یه پرده که زده بود وبه اصطلاح حموم تابستونامون بود و ما بچه هارو اونجا میشست برا اینکه هزینش کمتر بشه چون تعدادمون خیلی بود. البته خودشون تمام فصلا میرفتن حموم ده . بعد با یه کتری آبجوش اومد خودمم قبلش یه سطل آب از چاه کشیدم و زرنگی کردم تا نسوزم چون مادرم همیشه کم آب سرد میریخت تو تشت - رامتین
ته انداز مرغ - رامتین
ته انداز مرغ - سلام 🙋🙋🙋واما در این پست یه خواهش ازتون دارم وخواهش میکنم که خواهشموووو رد نکنید 🤣😂😂 آقا چون دوستانم زیادن بخدا بیشتر وقتااا قاطی میکنم. که کی کجا زندگی میکنه کی چنتا بچه داشت وکی اسمش چی بود. ... ازتون میخوام در این پست یه بیووو مختصر از خودتون بهم بدید. .. اسمتون وتاریخ تولدتون وشهر ی که ساکنید 😁😁😁 ممنونم میشم جون من سر سری رد نشید 😊😊😊 امروز که سی سالم شد رفتم پای آینه پایین چشمم دیدم یچیزی سفیده هی سعی کردم پاکش کنم نمیرفت زوم کردم دیدم مژمه. 😭😭😭😭 حالا چرا مژم سفید شده 😔😔😔 حس غریبی دارم سی سالگی خیلی برام سنگینه آخه من هنوز دیوونم وخل بازی وبچه بازی در میارم. ..😝 واسم دعا کنید عاقل بشم 🤣😁😁😁😁 واما ته چین مرغ من که تهشم مرغ گذاشتم. ..یکم مرغای تهش زیادی برشته شد ولی انصافی طعمش محشر بوددااااااا😁😁😁😁😁 - مامان پریاورضا
ته انداز مرغ - مامان پریاورضا
ته انداز مرغ - منتظر آسانسور ایستاده بودیم، سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد. تازه متوجه شدم دو تا گوشی دارد، آن که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر می آمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمایی می کرد، آن یکی که کوچکتر بود و قدیمی تر، روی زمین افتاده بود و بند بندش از هم جدا شده بود; باتری اش یک طرف، در و پیکرش طرف دیگر. از افتادن گوشی ناراحت نشد، خونسرد خم شد و اجزای جدا شده را از روی زمین جمع کرد، لبخند به لب باتری را سر جایش گذاشت و گفت:« خیلی موبایل خوبی است، تا به حال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته.» موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد:« اگر این یکی بود همان دفعه ی اول سقط شده بود... این یکی اما سخت جان است.» دو باره موبایل قدیمی را نشانم داد. گفتم: « توی زندگی هم همین کار را می کنیم، همیشه مراقب آدم های حساس زندگی مان هستیم، مواظب رفتارمان، حرف زدنمان، چه بگویم چه نگویم هایمان، نکند چیزی بگوییم و دلخورش کنیم، اما آن آدمی که نجیب است، آن که اهل مدارا است و مراعات، یادمان می رود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است. حرفمان، رفتارمان، حرکت مان چه خطی می اندازد روی دلش.» چیزی نگفت، فقط نگاهم کرد. سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار می دهد... سلام مهربونا😍😍 شبتون بخیر و خوشی یادتوووون نره . . . . . . . . . . خیلی دوستون دارم😍😍😍😍😍😍😍 - تارا®®
ته انداز مرغ - و باز هم #ته اداز مرغ خوشمزه . سلام دوستان گلم.من چند وقتیه نبودم وکارای زیباتونو ندیدم. به تک تکون دوباره سر میزنم. ممنون از لطفتون عزیزان - نرگس
ته انداز مرغ - سلام دوست جونیای مهربون ، این ته دیگ خوشمزه رو میتونید با هر قسمتی از مرغ که دوست دارید و هر نوع پلویی درست کنید. من بالهای مرغی که هربار از خرید مرغ باقی میمونه رو استفاده کردم. اول مرغ هارو با نمک و فلفل و آبلیمو مزه دار میکنم. ته قابلمه نچسب روغن ریخته و بالها رو میچینیم. مابین اونهارو با سیب زمینی پر کرده و نصف استکان زعفران دم کرده روشون می ریزیم. پلویی رو که آبکش کردیم روش بکشید ( من نخود پلو ریختم). روی حرارت میذاریم تا سه ربع بپزه. نکته:نیازی به پخت مرغ قبلش نداره ، اگه از ران مرغ یا تکه های درشت مرغ استفاده کردید پخت را یکساعت تا 1.5 انجام دهید - ¤* Elnaz *¤

سوالات متداول

سلام اینو میشه تو ارام پز درست کنم ؟

✅ من تو پلوپز درست کردم خوب شد فقط نباید زیاد رو ته دیگ بذاری مرغو خشک میکنه.

نظرات کاربران

گیسو طلا — پنجشنبه، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۱:۱۳
من اون سمت مرغ که استخون نداره حسابی سرخش میکنم، بعد از سمت استخون میذارم ته قابلمه، روش برنج میریزم، روی برنجمم کره میدم، محشر میشه
یاسمین بانو — چهارشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۹
عالیه دستت دردنکنه
Roya — دوشنبه، ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۷
افرین کار نداری
نسیم — سه‌شنبه، ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۹
یه سوال من زعفرون ندارم میتونم یکم زرچوبه بزنم
لیلابانو — جمعه، ۱ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۹
یه دونه ای عزیزم
❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜💛🧡💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡💛💚❤💖💜🧡
مامان محمد بصیر — جمعه، ۳۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۱
عالی بود ممنون از دستور خوبتون
مامان حیدر — پنجشنبه، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۵:۵۳
من درست کردم زیاد گذاشتم دم بیاد شد چوب خشک
ملکه — یکشنبه، ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۴۰
عالیه👍
مامان یکتاگلی — چهارشنبه، ۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۹
سلام اینو میشه تو ارام پز درست کنم ؟
roya1371 — دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۷
من تو پلوپز درست کردم خوب شد فقط نباید زیاد رو ته دیگ بذاری مرغو خشک میکنه
sare — پنجشنبه، ۹ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۵
عالی
منیژه — شنبه، ۱۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۸
عالیه
niloofar mohebbi — جمعه، ۹ تیر ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۹
من آب مرغ رو هم نگه میدارم یه کمی میریزم داخل برنج موقع دم کردن
بقیشم موقع خوردن
اخه یه کم خشکه غذاش با آب مرغ حال میده
niloofar mohebbi — جمعه، ۹ تیر ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۵
واقعا خوشمزس
صفیه — دوشنبه، ۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۲:۴۲
عالیه
لیلا — سه‌شنبه، ۲ آذر ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۸
فوق العاده ست
Irana.y — شنبه، ۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۱
عااااااالیییییه خانمی
_nafiseh.64 — سه‌شنبه، ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۵
به به عالیه
❤سوسن بانو❤ — شنبه، ۲۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۵
عالی
مامان آقا پسر — چهارشنبه، ۱۰ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۴
عااااااااالیه دوست مهربونم
مامان فاطمه زهرا — شنبه، ۶ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۸
عااالیه کدبانو♥
مامان خونه — شنبه، ۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۲۸
عالیه نوش جان
یکم تغییر و تحول توش بدید میشه یه غذای خوشمزه عربی به اسم مقلوبه
الناز.۶۹ — پنجشنبه، ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۰
مامانم این مدلی خیلی درست میکنه ولی اسمش رو نمیدونستم واقعا خوشمزست
مریم خانوم — چهارشنبه، ۲ تیر ۱۳۹۵ - ۰۳:۰۵
مرسی عزیزم
مریم خانوم — چهارشنبه، ۲ تیر ۱۳۹۵ - ۰۳:۰۵
چطور دستور پخت میزاری؟
محمدی — پنجشنبه، ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۱۳
دوست گلم دستورپخت منم ببین ،،،
محمدی — پنجشنبه، ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۱۳
خیلی خوشمزه و عااااالی
بخصوص قسمتهای برشتش،،،،
shayli — پنجشنبه، ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۵
خیلی عالیه
ترنم و طلوع — یکشنبه، ۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۹
همه عاشقشن
یانگوم — شنبه، ۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۵
عاااااالیه
فاطے — سه‌شنبه، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۶
بہ بہ چہ کردے عزیز دلم عالے مرسے از دستور کامل
باران، بهار نهال — شنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۵
حتما خیلی عالی میشه
نارسیس — شنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۰
عالیههه
نرگس — جمعه، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۵
بسیار خوشمزه و زیبا
فائزه بانو — سه‌شنبه، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۸
نرگس جون چقدر طول کشید که دستور پختت بیاد تو برنامه؟
نرگس — چهارشنبه، ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۲:۴۵
تقریبا دو روز عزیزم
فاطے — سه‌شنبه، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۶
بہ بہ چہ گلم مرسے از دستورات
مانیا65 — شنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۰
احسنت عالیه
مانیا65 — شنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۰
احسنت عالیه
فائزه بانو — شنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۵
عالی