سالاد کلم قالبی
– گویند فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت و گفت هندوانه ای برای رضای خدا به من بده فقیرم و چیزی ندارم. هندوانه فروش در میان هندوانه ها گشتی زد ..
سالاد کلم قالبی
گویند فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت و گفت هندوانه ای برای رضای خدا به من بده فقیرم و چیزی ندارم
هندوانه فروش در میان هندوانه ها گشتی زد وهندوانه خراب و بدرد نخوری را به فقیر داد. فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد، و مقدار پولی که به همراه داشت به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده
هندوانه فروش هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد،فقیر هر دو هندوانه را رو به آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین
این هندوانه خراب را به خاطر تو داده و این هندوانه خوب را به خاطر پول. وای اگر این تفکر در زندگی ما باشه