کافه من دراوردی هر چی دم دستم اومد ریختم توش

– وقتی که او مرد وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی درد و بی کس. و این لقب هم چقدر به ا..

کافه من دراوردی هر چی دم دستم اومد ریختم توش
کافه من دراوردی هر چی دم دستم اومد ریختم توش - Naz

کافه من دراوردی هر چی دم دستم اومد ریختم توش


وقتی که او مرد
وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی درد و بی کس. و این لقب هم چقدر به او می آمد نه زن داشت نه بچه و نه کس وکار درستی

شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمی شود، تنهایش گذاشته بودند

وقتی که مرد، من و سه چهار تا از بچه های محل که می دانستیم ثروت عظیم و بی کرانش بی صاحب می ماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایه ها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانه اش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم. بعد هم با خود کنار آمدیم که: این که دزدی نیست تازه او به این پول ها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد. تازه می توانیم کمی هم از این پول ها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما

اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاری اش که با همت ریش سفید های محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچه ها چقدر خجالت کشیدیم

موقعی که 859 بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بی درد خرج سرپرستی همه آنها را می داده، بچه های یتیم را دیدیم که اشک می ریختند و انگار پدری مهربان را از دست داده اند از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟
#داستان#کوتاه

تصاویر تزئینات کافه من دراوردی هر چی دم دستم اومد ریختم توش

کافه من دراوردی هر چی دم دستم اومد ریختم توش - تصویر 1 - وقتی که او مرد
وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی درد و بی کس. و این لقب هم چقدر به ا.. - Naz
کافه من دراوردی هر چی دم دستم اومد ریختم توش - تصویر 1 - وقتی که او مرد وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچه های محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بی درد و بی کس. و این لقب هم چقدر به ا.. - Naz

برای نمایش همه ی غذاهای کانال Naz اینجا کلیک کنید

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی: