دلمه
– در آرایشگاهم. خانمی می آید، گوشی اش را باز می کند، عکسی نشان خانم آرایشگر می دهد و می گوید: موهام رو این مدلی می خوام. درست همینو دربیار... ..
دلمه
در آرایشگاهم. خانمی می آید،
گوشی اش را باز می کند،
عکسی نشان خانم آرایشگر می دهد و می گوید:
موهام رو این مدلی می خوام
درست همینو دربیار...
می نشیند زیر دست خانم آرایشگر؛
و خلاصه ای از حکایتش:
(ای خانوم.
از دل خوشم نیس که! شوهرم از این مدله خوشش میاد
مدام دنبالش میکنه...
اومدم خودمو شکل اون کنم تا ...)
*و امان امان از مردهای این دوره زمونه که اون یکی خانم می آید می نشیند که: (ابروهام رو اون مدل تتو کنید.شوهرم گفته ابروهات کمانی نیست!)
و ...
از آمدوشدهای این ریختی خسته می شوم
می روم آنطرف تر مدیر سالن آن طرفتر نشسته. صدایش را که: (میخوای کلا صورتت رو تغییر اساسی بدم برات؟
به صورتت دست نزدی که!
این دوره زمونه اینجوری نمی پسندند
نه شوهرا ، نه خواستگارا
یه خط چشمی خط لبی. بیوبیلدینگی
خانووووم به خودت برس
دوره زمونه عوض شده...)
"به خودت برس" ! چقدر این جمله مصداق دارد. توی رستوران. توی آرایشگاه و توی "خودت" !یعنی همه "این" خانومها و همه "آن" خانمها، دارند به خودشان می رسند؟ یعنی نمیشود از راه دیگری "رسید"؟
*دلم برای اینهمه ناامنی می گیرد
برادرم میگوید: به دخترت بگو امروزی راه بره وگرنه می مونه توی خونه! "امروزی" را توی کدام واژه نامه معنا کنم که بنشیند به دل دخترم؟
*دلم برای زندگیهایی که از ترس ها ، از ناامنی ها ،
از" نکند این بشود آن نشودها" سوخت می شوند، می گیرد.
در این فکرم که آدمی کدام یک از دو روز دنیا را وقت می کند برای "خودش" ، مثل "خودش" زندگی کند؟ کدام فرصت را می کند نسخه اصلی خودش باشد؟ آن یکی خانم لبهایش را مدل خواهرشوهرش درست میکند این یکی!
#محبوبه_احمدی
💛🌇