پیراشکی گوشت
– مرا چه غم که به دنیا ؛ یقین خدا دارم چنین رفیق و پناهی ؛ به هر کجا دارم لذا نگاه و نیازم ؛ به دست مردم نیست که صد خزانه ی رحمت ؛ پر از عطا د..
پیراشکی گوشت
مرا چه غم که به دنیا ؛ یقین خدا دارم
چنین رفیق و پناهی ؛ به هر کجا دارم
لذا نگاه و نیازم ؛ به دست مردم نیست
که صد خزانه ی رحمت ؛ پر از عطا دارم
خدا همیشه به هر جا ؛ نیاز من داند
لذا چه جای بیانی ؛ به یک دعا دارم؟
نماز بنده یقینا ؛ برای جنت نیست
که بنده باغ بهشتی در این سرا دارم
بهشت و عیش حقیقی ؛ رضایت از حق است
چنانچه بنده مداوم ؛ به دل رضا دارم
بهشت و قعر جهنم ؛ به دیده یکسان است
مرا که جز به امیدش ؛ دلی رها دارم
نظیر بچه که مادر ؛ گرفته دستش را
کجا به دل نگرانی ؛ من از بلا دارم
به حول و قوه ی قادر ؛ به دل هراسی نیست
نه ترسی از شب و شیطان ؛ نه امریکا دارم
تمام لشکر شیطان ؛ به قدر یک سگ نیست
برای من که خدایی ؛ به هر فضا دارم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
مرا از کودکی بر دل یقین است
که جانم دست رب العالمین است
لذا جایی به دل ترسی ندارم
ولو در هر طرف میدان مین است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
حاجات مرا یقین خدا می داند
او نامه ی نانوشته را می خواند
پس ذکر نیاز خود به او لازم نیست
راضی شده ام مرا به هر سو راند...
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ای دل به خدا خدا برایت کافی است
ناگفته خودش به هر دعایت کافی است
پس دست طلب دمی نبر نزد کسی
زیرا همه جا یقین خدایت کافی است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آن کس که خدای مهربانی دارد
کی دغدغه بهر آب و نانی دارد ؟
از حاجت بنده چون خدا آگاه است
پس بنده چه حاجت به بیانی دارد؟
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
یا رب به کجا بی تو گذارم قدمی ؟
کی با تو اثر کند مرا درد و غمی ؟
من دست طلب چرا برم نزد کسی ؟
وقتی که ببینم از تو هر بیش و کمی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
من با تو خدایا به جهان شادانم
در اوج غنا بنده ی آن جانانم
تا نزد تو هم بنده بود عنوانم
بر هر ملک ملک جهان سلطانم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
با عزت نفس و دفع منت خوش باش
همواره تو با گنج قناعت خوش باش
هر گز مشو از مقدرت ناراضی
با آنچه خدا نموده قسمت خوش باش
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آزاده اگر شوی اسیرت نکنند
از زندگی و زمانه سیرت نکنند
گر دست خودت به دست یزدان بدهی
اندوه و غم زمانه زیرت نکنند
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دریوزگی اهل قناعت هرگز
سر خم شدن و ننگ و حقارت هرگز
آن کس که به حق اشرف مخلوقات است
جز بندگی رب عنایت هرگز
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ای دل به دو روز زندگانی خوش باش
در عشرت و وقت ناتوانی خوش باش
اسباب خوشی به هر زمان ارزان است
با خنده و عشق و مهربانی خوش باش
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
اگر روزی نباشد بر تو یاری
که او را در بغل گیری کناری
به تنهایی بغل کن زانوانت
ولی منت مکش از خلق خواری
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خداوندا نگهدارم تو هستی
پناه و مونس و یارم تو هستی
به کاری از کسی یاری نخواهم
که مجری بهر هر کارم تو هستی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خدایا جز تو من یاری ندارم
مددکار و پرستاری ندارم
مرا حتی اگر از خود برانی
به غیرت با کسی کاری ندارم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
مرا عشقی به دنیا پربها کرد
مس بی قدر جانم را طلا کرد
خدا را شکر بی پایان که با عشق
مرا از قید کم بودن رها کرد
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خدایا راضی ام از سرنوشتم
که با جانانه ای نیکو سرشتم
ثنا گویم تو را تا روز محشر
که با او از همینک در بهشتم
(اشعاری از حسین مفیدی فر)