خورش خلال کرمانشاهی

– چالش عکس قدیمی.#چالش خیلی قشنگی بود خیلی حسهای قشنگی رو به جونمون تزریق کرد یاد خیلی خاطره ها افتادم یادخونه ی مادربزرگ با اون سالنی که ..

خورش خلال کرمانشاهی
خورش خلال کرمانشاهی - صفورا

خورش خلال کرمانشاهی


چالش عکس قدیمی.#چالش خیلی قشنگی بود خیلی حسهای قشنگی رو به جونمون تزریق کرد یاد خیلی خاطره ها افتادم یادخونه ی مادربزرگ با اون سالنی که توش فرشای قرمز مینداختن و دور تا دور پشتی قرمز میچیدن گلدونای سفالی ساده ی دورتا دور حیاط پر گلهای شب بو و عطر چای دارچینی مادربزرگ تو سماور نفتی و قوری چینی با استکان نعلبکی توی لگن استیل کنارشون و یه قندون دودسته گل سرخ یه جانونی هم بود پر توش نون بود چایی که میرختن روسماور یه تیکه نونم گرم میکردیم با چایی میخوردیم چقد مزه میداد. پتو سربازی داییها که موقع تموم شدن خدمت میشستن و ملافه میکشیدن دورتادور سالن میچیدن مبل نبود اینا جای مبل بودن شبا صدای پنکه ادمو گیج و منگ خواب میکرد باد کولر خشک بود و ادمو مریض میکرد اونوقتا. گاز پیک نیکی کاربردش از اجاق گازای بزرگ 4شعله بیشتر بود تابستونا که تو حیاط غذا میپختن و زمستونا خورش و ابگوشت کله پاچه رو تو حیاط روش بار میزاشتن یه ابکشهاییم بود چوبی رو اونا برنج ابکش میکرد مادربزگ . سفره که پهن میشد تا چند دقیقه ی اول محو بشقاب چلو و کوبیده چاپ شده روسفره بودیم و با تنگ دوغ لیوانا و نمکدونا.بشقاب ها همه ملامین بود چینیها برا مهمان غریب بود.یه ملاقه استیل و یه کفگیر استیل بزرگ که یکی براهرکسی جدا تو بشقاب پلو میریختن تو کاسه های استیل هم خوروش.دیس برا مهمان غریبه بود ظرف خورش معنی نداشت یه پارچ استیل بود توش دوغ میرختن یه پارچ قرمز در سفید توش آب یخ(یخ لیوانی) همیشه هم تو سفره نون بود نون برکت سفره بود مگه میشه نباشه مادربزرگم همیشه میگفت سفره بندازین زیر دستتون تا برکت داشته باشه غذاتون نون خشکه هاتون نریزین تو اشغال برکت میره ازخونه جدابزارین .عصرا که با مامانم میرفتیم خونه ی مادربزرگ (یکی دوکوچه فاصله داشتیم)چقدر بهمون خوش میگذشت کلی بچه بود اونوقتا پسرو دختر هم سن دایی و خاله مجرد چقد لذت میبردیم و انرژی میگرفتیم اگه دعوتی بودیم که شام رو میموندیم (اون وقتا داماد زیاد خونه مادرزن نمیرفت زشت میدونستن)اگه نه یه ساعت به غروب باید برمیگشتیم معنی نداشت مردبیاد خونه چراغ و اجاق خونش خاموش باشهگاهی شبها منو داداشم خودمون رو به خواب میزدیم تا نبرمون خونه شبو خونه مادربزرگ بمونیم.ممنون از زهراجان با چالش قشنگشمنم اینارو داشتم این ظرفا که خیلی دوسشون دارم هدیه مادرشوهرم هستن و پارچ اب جهاز مامانم دادش من که ست این ظرفام شه.اون سبزیم با سبد گذاشتم به یاد سفره های مادربزرگم

برای نمایش همه ی غذاهای کانال صفورا اینجا کلیک کنید

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی: