ژله رنگارنگ

– داستان کوتاه پند آموز. توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم و طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم ،خواندم سه عمودی،یکی گفت :بلند بگ..

ژله رنگارنگ

داستان کوتاه پند آموز.
توی یک جمع بی حوصله نشسته بودم و طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم ،خواندم سه عمودی،یکی گفت :بلند بگو. گفتم یک کلمه سه حرفیه نوشته از همه چیز برتر است

حاجی کنارم بود گفت:پول
تازه عروس مجلس گفت:عشق
شوهرش گفت:یار

کودک دبستانی گفت:علم
حاجی پشت سر هم میگفت پول اگه نمیشه طلا،سکه
گفتم حاجی اینا نمیشه

گفت پس بنویس مال
مادر بزرگ گفت:مادر جان عمر میشه

سیاوش که تازه از سربازی اومده بود گفت:کار
دیگری خندید وگفت:وام
یکی از آن وسط گفت:وقت
خنده تلخی کردم وگفتم نه

اما این را فهمیدم تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک کلمه سه حرفی آن هم درست در نمی آید.هنوز به آن کلمه سه حرفیه جدول خودم فکر میکنم

شاید کودک پابرهنه بگوید کفش
کشاورز بگوید برف
لال بگید حرف

ناشنوا بگوید صدا
نابینا بگوید نور

خانمای کلیپ برگری بگویند:طلا😁😁😁
ومن هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت:
💗💖خدا💖💗
سلام دوستان ژله بستنی درست کردم هر ملاقه که میریختم داخل قالب به بقیه ژله چند قطره رنگ اضافه میکردم تا پررنگ تر بشه بعد ملاقه بعدی ودوباره رنگ آبی.ورق بزنید تا طیف های رنگیش رو ببینید

#ژله-رنگارنگ