ژله یاقوتی یلدایی وکپشن

– کجا خواهرا؟؟؟..مگه میشه عکسای یلدای مامان حنا رو ندید و پرونده یلدای کلیپ برگرو بست؟؟؟!!!!!چطوری دلتون میاد🥺 کلیپ برگر رضایت داد..کاربرا ..

ژله یاقوتی یلدایی وکپشن
ژله یاقوتی یلدایی وکپشن - سلویٰ

ژله یاقوتی یلدایی وکپشن


کجا خواهرا؟؟؟..مگه میشه عکسای یلدای مامان حنا رو ندید و پرونده یلدای کلیپ برگرو بست؟؟؟!!!!!چطوری دلتون میاد🥺
کلیپ برگر رضایت داد..کاربرا رضایت دادن..من هنوز تازه دارم پیازداغ یلدامونو میگم..😅🙄🥰چیکار کنم..اونموقع نبودم..الان تازه از بین صدتا عکس کشیدمشون بیرون...البته زیاد نیستا
این ژله رم که میشناسین..یه پا سلطان بود برا خودش 🤗🥰بگذریم..کپشنو داشته باشین...👇👇👇
----
بچه که بودم یه بار بابام با عموم تو خونه ما بحثشون شد در حدی که همسایه ها اومدن تو کوچه و میخواستن زنگ بزنن پلیس بیاد

عموم رفت و دو سه روز بعد زن عموم زنگ زد به مامانم و بدون اینکه کلمه ای راجع به دعوا حرف بزنه گفت عصر هستین یه سر بیاییم اونجا !مامانم هم گفت بله و باز بابام داغ کرد و گفت بیخود کردن و فلان ولی مامانم گفت من مهمون رو از خونه ام بیرون نمی کنم

خلاصه اومدن و یادمه زمستون هم بود ، زن عموم کیک درست کرده بود و اومدن نشستن و تا نیم ساعت فقط زن عموم و مامانم حرف میزدن از بافتنی و طرز تهیه کیک ، مدرسه وغیره بابام و عموم هیچی نمی گفتن فقط تلویزیون نگاه می کردن ! زن عموم میل بافتنی و کاموا رو از کیفش درآورد و ما هم دیگه کم کم از اتاق دراومدیم بیرون . همچنان بین بابام و عموم سکوت برقرار بود . دیگه یک ساعت که گذشت مامانم گفت شام بمونید و زن عموم هم قبول کرد ولی عموم قبول نمی کرد .ما هم گیر دادیم که بمونید و خلاصه تو تعارف ها مامانم پاشد برنج رو خیس کرد و کاهو رو درآورد بیرون و به بابام گفت برو کباب بگیر خلاصه با بابام و عموم رفتیم دنبال بچه های عموم که خونه بودن از اونور هم رفتیم کباب گرفتیم موقع کباب خریدن عموم هم پیاده شد و رفت با بابام حرف زد
کباب رو گرفتیم بابام هم بستنی سنتی خرید و برگشتیم خونه و شام همگی کنار هم بودیم و یادمه بعد شام صدای خنده بابام و عموم خونه رو برداشته بود . این خاطره خیلی تو ذهن من پر رنگه

اهمیت رواداری و گذشت و حفظ رابطه هایی که ارزشمنده ، تو هر رابطه ای اختلاف و درگیری بوجود میاد و نقش اطرافیان هم خیلی خیلی مهمه . من از زن عموم و مادرم رواداری و حفظ رابطه رو یاد گرفتم که چقدر ساده بدون اینکه ب دعوای شوهرهاشون دامن بزنند تونستن این قضیه رو جمع کنند و همون عموم چه در زمان مریضی بابام چه بعد از فوتش یک لحظه ما رو تنها نذاشته و حواسش به ما بوده

شاید اگه همون دعوا می موند و کهنه می شد ، اگه اختلاف ها شدید تر می شد اتفاق های بدتری می افتاد ، امروز هر چی اطرافم رو نگاه میکنم کافیه آدما یه اشتباه بکنن سریع حذف میشن آدم ها تنها شدن هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف رو نداره همه میخوان بهم حمله کنن

ما خیلی چیزها بدست آوردیم ولی خیلی چیزها هم از دست دادیم . کاش روی تاب آوری و پذیرش آدم ها با هر عقیده و مسلکی که هستن بیشتر کار کنیم

📚🖋:احمد تاج بخش
----
اینم لینک ژله ی سلطان

ژله یاقوتی یلدایی
----
با دستور خاطره جون😂🤭🤫

برای نمایش طرز تهیه کامل از تمام مراحل تهیه ژله یاقوتی یلدایی اینجا کلیک کنید

برای نمایش همه ی غذاهای کانال سلویٰ اینجا کلیک کنید

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی: