بوراک

– داستان خواندنی👌 گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه ..

بوراک


داستان خواندنی👌
گویند عارفی قصد حج کرد

فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟
پدر گفت: به خانه خدایم

پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟
گفت: مناسب تو نیست

پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد

هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟
پدر گفت: خدا در آسمان است

پسر بیفتاد و بمرد!
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خانه خدا آمدی و آن را درک کردی. او به دیدن خدا آمده بود و به سوی خدا رفت!
منبع: تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید ، خواجه عبدالله انصاری

برای نمایش همه ی غذاهای کانال Åłî Ń§Å®Ë اینجا کلیک کنید

با دیگران به اشتراک بگذارید:

امتیازدهی: