کتلت

کتلت

سلام دوستان و همراهان عزیز.
کتلت هام رو که درست کردم رفتم که دخترم روصدا کنم برای شام. دیدم غصه دار نشسته توی اتاقش. پیشش نشستم و از غصه هاش پرسیدم اونم شروع کرد به درددل کردن. از اینکه چرا دوستهاش توی مدرسه توی لی لی بازی کردن و... اون رو آخر از همه میذارن، و چرا از بازی هایی که اون اختراع میکنه استقبال نمیکنن و... آخر سر بهش گفتم خب دیگه بریم شام بخوریم. که جمله اش کمرم رو شکست. ."وقتی دل آدم پر از غصه باشه چطوری میشه شام خورد؟" هیچی دیگه دوباره پیشش نشستم و بغلش کردم و گفت و گفت...بعدش هم من توی فکر فرو رفته بودم که دیدم یه کتلت دستش گرفته و در حال خوردن کتلت داره بقیه ی جریانات مدرسه رو تعریف میکنه...

پ.ن 1: یاد روزگاری که غصه هامون خلاصه می شد توی اول بودن و دوم بودن برای لی لی

جرزنی های وسط بازی ها... دل سوزوندن های دوستانمون بخیر

پ.ن 2: حال دخترم خوب شد. دیگه نمیدونم کتلت به دادش رسید یا بغل من یا راهکار بعدش که بهش گفتم بشینه ویژگیهای خوب دوستهاش رو بنویسه و یک خاطره ی خوب با همون دوستهاش که دل کوچیکش رو سوزوندن بنویسه😊🤗

برای نمایش همه ی غذاهای کانال مریمانه اینجا کلیک کنید